avazii
اونــیـڪـﮧ مـﮯ خـوآســتــ مــטּ و تــو
مـــآ نـَــشیـــم ..
כمــِـش گــرمــ .. !
تـــو رو مـﮯشـنآخـتــ ڪـﮧ چـــﮧ عـَــوَضــﮯاﮮ هــَـســتـﮯ...
+ نوشته شده در چهارشنبه هفتم خرداد ۱۳۹۳ ساعت 23:45 توسط rose
|
in niz bogzarad
ﻭﻗﺘــﯽ ﻣـــُـــﺮﺩﻡ
ﺑاﻟﺸﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ!
ﻻﺯﻣﺶ ﺩﺍﺭﻡ. . .
ﺍﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ!!!
+ نوشته شده در چهارشنبه هفتم خرداد ۱۳۹۳ ساعت 23:34 توسط rose
|
ops
دلتنگی درد عجیبیست
آرام آرام آدم را ناآرام میکند.
+ نوشته شده در جمعه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۲ ساعت 23:30 توسط rose
|
تنها
تنهایی بهتر از بودن با تن هایی است
که روحشان با دیگران است
به یاد خواهرم که شوق پرواز داشت...
روحش شاد
+ نوشته شده در جمعه دوم اسفند ۱۳۹۲ ساعت 19:53 توسط rose
|
این عصرهای بارانی ِ ،
عجـیب بـوی نـفس هـای تـو را می دهـد …!
گـوئـی … تـو اتـفاق می افـتی؛
و مـن دچـار می شـوم …
تـمام ” مــن” دارد “تـــو” می شـود … بـاور مـی کنـی؟
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۲ ساعت 20:37 توسط rose
|
هوای اونایی که مارو میخندونن داشته باشیم ...
اینجور آدمها ،
تو تنهایی هاشون بیشتر غصه میخورن !
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 0:44 توسط rose
|
لیوان که پر باشه با کوچکترین
حرکتی سرازیر میشه
این حال این روزای چشمان من است...
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 0:44 توسط rose
|
به سلامتی
به سلامتی دختر بچه ی معلولی که گفت خوشحالم وقتی کسی منو
میبینه میگه خــــــــــــــدا رو شکــــر.....
به سلامتی دلت که شکست ولی دلی رو نشکست...
به سلامتی اشکات که دستم نمیرسه از اینجا پاکشــــــون کنم....
به سلامتی آدمایی که تو دنیای مجازی صد تا خاطر خواه دارن
ولی تو دنیای خودشون از همه تنها ترن...
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 0:43 توسط rose
|
حماقت ...
فقط باش….
همین که هستی کافیست…!
دور از من…..!
بدون من….!
چه فرقی میکند؟؟؟
گل میخری!!
خوب است!!
برای من نیست؟!
نباشد!!!
همین که زیر یک آسمان زندگی میکنیم کافیست…..
دلخوشم به این حماقت شیرین….
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 0:41 توسط rose
|
اینجــــــــا آرامگاه بغض هــ ـای کهنه است.کمی سکوت!که اگربیدار شوند درد دارند لعنتی ها