اگه پایه ای بیا تو

????khodet chi fekr mikoni

اگه پایه ای بیا تو

????khodet chi fekr mikoni

وقتی آدم بیکار باشه !

وقتی آدم بیکار باشه !

در تصاویر زیر موتور ساخته شده از قسمتهای مختلف خرچنگ به نمایش در اومده . تمام قسمتهای که در این موتور به کار رفته از اجزای خرچنگ استفاده شده است



به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


ادامه مطلب ...

شاهکار هنرمندانه بر روی برگ

شاهکار هنرمندانه بر روی برگ


 هنرمندی به نام لورنزو دوران (Lorenzo Duran) با استفاده از برگ درختان ایده های خود را در معرض نمایش گذاشته است. آثار او بر پایه یک هنر سنتی در شرق آسیا است که همین کار را بر روی کاغذ انجام میدهند.


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


ادامه مطلب ...

پرموترین دختر جهان را ببینید

پرموترین دختر جهان را ببینید


دختر 11 ساله تایلندی سوپاترا ساسوفان امروز رسما بعنوان پر موترین دختر دنیا نامش در کتاب رکورد داران به ثبت رسید.


یک کودک تایلندی که به دلیل وجود موهای زاید فراوان بر روی صورت و بدنش به کودک «گرگ نما» یا «کودک میمونی» شهرت یافته است، در میان هم کلاسی‌هایش بسیار محبوب است.

«سوپاترا ساسوفان» 11 ساله یک دختر تایلندی است، به نوعی سندرم به نام «آمبراس» مبتلا است. این سندروم باعث رویش موهای زائد بر روی صورت، گوش‌ها، دست‌ها، پاها و پشتش شده است. به همین دلیل، مردم کشورش به او لقب کودک «گرگ نما» یا کودک «میمونی» داده‌اند.

این دختر بچه 11 ساله که شهرت و محبوبیت بسیار زیادی میان همکلاسی‌های خود دارد، در این باره خاطر نشان کرد: من از این که نامی در کتاب رکوردهای گینس دارم، بسیار خوشحالم!

بر اساس گزارش رسانه‌های رسمی تایلند، این دختر یکی از 50 نفری است که از این مشکل رنج می‌برد، این کودک در بخشی از صحبت‌هایش گفته بود که تعداد اندکی از مردم وی را مورد تمسخر قرار داده و لقب صورت «میمونی» را به او داده‌اند.

این کودک همراه با خانواده‌ خود در یک خانه تک‌اتاق خوابه در منطقه «پراناکوم» در حومه پایتخت زندگی می‌کند و یکی از سرگرمی‌های مورد علاقه‌اش تماشای تلویزیون است.

پدر این دختر 11 ساله که خود یک جواهرساز است، در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ دیلی میل خاطر نشان کرد: پس از تولد دخترم او با این مشکل مواجه بود. او تا سن دو سالگی دو بار تحت عمل قرار گرفته بود تا بتواند درست تنفس کند. البته دخترم دارای مشکلات دیگری همچون کاهش رشد دندان‌هایش، تاری و کاهش دید هم است.

وی افزود: متاسفانه با این که پزشکان با لیزر حجم وسیعی از موها را برداشته‌اند، اما با رشد سن موها هم ضخیم‌تر می‌شود.

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

***ای هم نفس***

زیباترین لحظاتم را

      به پای ساده ترین دقایق زندگیت

                                    خواهم ریخت

تا باز هم بدانی

          که من عاشق ترین عاشقانت هستم.

ای تمام هستی من


بدان که آفتاب پر مهرت

                        در آسمان قلبم

                               هرگز غروب نخواهد کرد؛

    
چرا که دیوانه وار دوستت دارم

ارزوی من اینست****

آرزوی من اینست
که دو روز طولانی
درکنار تو باشم فارغ از پشیمانی
آرزوی من اینست
یا شوی فراموشم
یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم

آرزوی من اینست
که تو مثل یک سایه
سر پناه من باشی
لحظه پر گریه

آرزوی من اینست
نرم و عاشق و ساده
همسفر شوی با من در سکوت یک جاده
آرزوی من اینست
هستی تو من باشم
لحظه های هوشیاری و مستی تو من باشم

آرزوی من اینست
تو غزال من باشی
تک ستاره روشن در خیال من باشی
آرزوی من اینست
در شبی پر از رویا
پیش ماه و تو باشم
لحظه ای لب دریا

آرزوی من اینست
از سفر نگویی تو
تو هم آرزویی کن
اوج آرزویی تو
آرزوی من اینست
مثل لیلی و مجنون
پیروی کنیم از عشق
این جنون بی قانون
آرزوی من اینست
زیر سقف این دنیا
من برای تو باشم

تو برای من تنها

هم اینک....

اگر خیال داری دوستم بداری ...

هم اینک دوستم بدار...

اکنون که زنده ام...

صبر نکن تا بمیرم...

بدان که آنوقت هرگز صدایت به گوشم نخواهد رسید...

و مجبور میشوی حرفهای ناگفته قلب ساده ات را در فراسوی

یک مشت خاکستر سرد پنهان کنی ...


غمناک ترین وگریه دار ترین داستان عشقی.....

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد…

در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.
در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.
دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.
دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد.
زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست… و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.

ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.
زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟
پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.
چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.
مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من نگهدارید؟
پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.

مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟
مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه پیدایش کردم.
پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟
پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟
کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود::

معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که

بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد.

یعنی زیاده؟؟؟؟؟


جا برای من ِگنجشک زیاد است ولی

به   درختان  خیابان   تو   عادت  دارم

 


کاش نمیدانستم...

http://s1.picofile.com/file/6335135810/love_kiss_tanhae_%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%B9%DA%A9%D8%B3_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7_ba2inam_2_.jpg 

قد کشیده ام!...انقدر که فرق سرم می خورد به سقف باید و نبایدهای این روزگار....

بزرگ شده ام! ... انقدر که درک این روزهای تکراری، مثل سرکشیدن چائی سرد،دیگر دلچسب نیست

می فهمم! ........ انقدر که  گاه .....از سایه ام نیز خطر می کنم.......

کاش نمی دانستم این همه را...........

کاش نمی دانستم!....تا قلم فهم ، این چنین  فکر ثانیه هایم را خط خطی نمی کرد....

کاش نمی فهمیدم!.... تا فکر و خیال های پژمرده ، این چنین آرامشم را به تاراج نمی برد...

کاش نمی ترسیدم!......تا ضربان های ملتهب ، این گونه لرزه بر اندامم نمی انداخت....

چه سخت است بزرگ شدن......و چه مکافات بزرگی ست بزرگ دیدن...و بزرگ فهمیدن

وسهم من  از این همه...........

تنها کوهی از خستگی های سترگ است که روی شانه های جوانی ام سنگینی می کند

و اکنون این چشمان خسته.......

چه با غبطه می نگرد......تمام دنیای خردسالی را که بی محابا خطر می کند

چه نا شکیب می دود پی توپ لحظه هایش در عرض بزرگراه زمان.......

بی هیچ دلهره ای.....بی هیچ ذره ای هراس!

چه آسود می برد انگشت کنجکاوی اش را، در دل کندوی حادثه.......

بی هیچ ترسی  از نیش های زهرآگین!

چه خوش خیال دست می کشد بر لبه تیز چاقوی فریب .....

بی هیچ واهمه ای از خون سرخ دستان کوچکش...

و از این همه......تنها پی همان قهقهه های کودکانه است و آن لذت وهیجان زود گذر 

نه طعم دلتنگی می فهمد....نه راز تنهایی می داند....و نه حتی آه و اندوه و غم می شناسد

کاش تنها می دانست .....که نباید بزرگ شود!


عذاب....

ﻋﺬﺍﺏ ﻳﻌﻨﻰ :

ﺍﻭﻧﻰ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻯ ﺑﺸﻴﻨﻪ


ﺑﻐﻠﺖ،ﺍﺯ ﺍﻭﻧﻰ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻬﺖ


ﺑﮕﻪ!!!... 

غریبی*****

 

غریبی من از زندگی در غربت نیست ؛

از تنهایی نیست ؛

از بی کسی هم نیست...

غریبی من از این است که از نزدیک ترین هایم دورم ،

و به دورترین هایم نزدیک...

سنجش عاشقی....

مردی به زنی عارف پیشه رسید زیبایی او دل مرد را ربود گفت: ای زن در هوای تو خویشتن از دست بدادم.

زن عارف گفت: چرا در خواهرم ننگری که از من نیکو تر و زیباتر است؟

آن مرد گفت: خواهرت کجاست؟

زن گفت: برو ای بیکاره هوسباز که عاشقی کار تو نیست.

اگر دعوی دوستی ما را درست بودی. تو را پروای دیگری نبودی.

-------------------------------------------------------------------
یا حسین (ع)

بی مقدمه***

همه راه ها را برای رسیدن به تو پیمودم

همه اشکهایم را در دوری از تو ریختم

همه آه ها ی سوزان از سینه من کشیده شد

همه دردها از نبودن تو دامنگیرم شد

همه فریادهایم را در زیر سقف آسمان کشیدم

چرا که

دلم از مهر تو پر است

 اما چشمم از نگاه تو خالی  

قلبم از عشق تو پر است

اما دستم از دست تو خالی

وجودم از وجود تو پر است

اما  خانه ام از حضور تو خالی

تنهاترینم  

شب و روز نگاهم به در است

که شاید روزی بیایی

همه غرورم را به پای تو می ریزم

همه عشقم را فدای تو می کنم

با این که می دانم  که دیگرنمی آیی

شاید لایق عشق تو نبودم نازنینم

ولی عاشق تو بودم بهترینم

در آن صبح سرد و بی روح

پس از آن شب تلخ و مجروح

دل شکسته ام را از خود راندی

نگاه ناآشنایت را از من برگرفتی

چه ساده گفتی برو

و چه آرام و بی صدا شکستم و رفتم

و تو صدای شکستن ساقه زندگی ام را نشنیدی

و تو صدای گریه دلم را نشنیدی

قلب خونینم را ندیدی

دردم را احساس نکردی

تو که مهربانترینم بودی

تو که نازنینم بودی

آن شب که به تو رسیدم به یاد داری؟

از شادی به خاک خدا بوسه زدم

به سجده نشستم

گریه شادی سر دادم

یادته؟

ببین امروز به سوک دل نشسته ام

ببین امروز به درد و غم شکسته ام

هنوز شبانگاهان در خلوت دل با تو سخن می گویم

هنوز خیال نازنینت را به آغوش می کشم

هنوز یاد لبهای آتشینت را بر لب می سایم

تو پیمان شکستی و رفتی

و به من چگونه شکستن را اموختی

نازنینم من  شکستن را با تو آموختم

نمی دانم برایت چه بخواهم

ولی می دانم که برایت چه نخواهم

نمی خواهم لرزش  اشک را در چشمانت ببینم

اشک سهم من است

نمی خواهم که درد را در وجودت ببینم

درد همراه  من است

نمی خواهم  دل تنهایت را بینم

تنهایی یار من است

نمی خواهم دل دریائی ات را غمگین ببینم

دل من غمخانۀ غمهاست عزیزم

مرا از خود راندی گله ای نبود

که تا بود بخت با ما یار نبود

باور تلخ نبودنت...

باور تلخ نبودنت...

تاوان کدامین اشتباه بود؟

تو گفتی بمان و من ماندم...

اکنون که تو رفته ای...

من در کوچه های تنهایی به انتظار برگشت تو به بی کسی

خود خیره شده ام...

و نمیدانم اخر چه خواهد شد...

میروی و من نگاهت میکنم...

تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو...

یک عمر برای گریستن وقت دارم...

 اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقیست...

                و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم

 

کاش......

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

------------------------------

رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زدای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من...
کاش قلب وسعت می گرفت شمع با پروانه الفت می گرفت
کاش توی جاده های زندگی خنده هم از گریه سبقت می گرفت.


عجایب دیدنی و شگفت انگیز اعماق دریاها

عجایب دیدنی و شگفت انگیز اعماق دریاها


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

ادامه مطلب ...

برنامه‌های جدید گوگل برای آینده مرورگرش

مرورگر کروم توانست با اقبال عمومی نسبتا خوبی روبرو شود. حالا گوگل می‌خواهد قابلیت‌های جدیدی را به آن اضافه کند که در صورت انجام این امر شاید بتوان برترین و بیشترین مرورگر سال 2012 را از هم اکنون "گوگل کروم" دانست.

به گزارش سافت‌گذر؛ براساس آمار منتشرشده مرورگر گوگل کروم، در حال به دست‌آوردن کاربران بیشتر و بیشتر است و شرکت گوگل هم همچنان هر چند هفته یک‌بار به روز رسانی این مرورگر با ویژگی‌های جدید ادامه می‌دهد. برخی از این ویژگی‌های جدید می‌تواند مورد علاقه گیمرها قراربگیرد.

در طول کنفرانس پیشرفت و توسعه بازی که این هفته در لندن برگزار شد، یکی از کارگزاران گوگل به نام " Paul Kinlan " اعلام کرد که کروم در بروز رسانی آینده‌اش قادر به پشتیبانی از gamepad  خواهد بود.

با توجه به  گفته "کین‌لن" پشتیبانی از پلاگین و بازی در سه ماهه اول سال 2012 به کروم اضافه خواهدشد.

این حقیقت که گوگل را وادار به اضافه‌کردن پشتیبانی از بازی  در کروم کرده باشد ممکن است منافع بزرگتر گوگل در حمایت از بازی‌ها در وهله اول را نشان ‌دهد.

علاوه بر به پشنیبانی از gamepad ، گوگل همچنین پشتیبانی از میکروفن و چت صوتی را برای کروم در آینده‌ای نزدیک اضافه خواهدکرد.

یکی دیگر از قابلیت‌های کروم در آینده نزدیک، " "WebRTC نام‌دارد، که به کاربر توانایی اجرای ویدئو چت بدون نیاز به پلاگین را فراهم می‌کند.

آشنایی با رقبای جدید تبلت آی‌پد

تقریبا از هر پنج نفر، یک نفر در نظر دارد که یک آی‌پد خریداری کند اما در حال حاضر دو تبلت جدید به‌عنوان رقیب جدی آی‌پد به بازار تبلت وارد شده‌اند.

بارنز اند نوبل با کتابخوان‌های الکترونیکی (ای‌بوک ریدر) خود مشهور است، اما جدیدترین محصول آن یعنی تبلت نوک اولین هجوم این شرکت به دنیای تبلت است.

آمازون نیز که دارای خط تولید موفقی از کتابخوان‌های الکترونیکی است، نخستین تبلت خود با نام کیندل فایر را با هیاهوی بسیار رونمایی کرد. اما آی‌پد اپل، هنوز هم تبلتی است که دوسوم بازار فروش تبلت را به خود اختصاص داده است.

بنا بر اعلام Consumer Reports، قیمت کیندل فایر و نوک نسبت به آی‌پد بسیار پایین‌تر است، اما در عین حال دارای قابلیت‌های محدود و صفحه نمایشی تقریبا سه اینچ کوچک‌تر از صفحه‌نمایش آی‌پد هستند.

صفحه نمایش هر دو تبلت دارای کیفیت بسیار خوبی است و هم‌چنین دارای قابلیت دسترسی آسان به مرورگر وب، ای‌میل و دیگر امکانات هستند.

اما تفاوت این دو تبلت در چیست؟ تبلت نوک 250 دلاری دارای حافظه 16 گیگابایتی، جایگاه مموری کارت و امکان دسترسی به فروشگاه بارنز اند نوبل است.

در مقابل کیندل فایر 200 دلاری تنها دارای 8 گیگابایت حافظه است، اما شما می‌توانید فهرست خود را در آمازون کلاد برای پخش در این دستگاه بارگذاری کنید، بنابراین این مقدار حافظه مساله‌ای به حساب نمی‌آید؛ هم‌چنین کیندل فایر امکان دسترسی به تمامی امکانات آمازون را به شما می‌دهد.

طبق بررسی‌های Consumer Reports تا به حال تبلت‌های با قیمت پایین چندان قابل توجه نبوده‌اند، اما این دو تبلت جدید نخستین مدل‌هایی هستند که می‌توانند در جایگاه رقبای جدی آی‌پد قرار بگیرند.

مرورگر گوگل هم ابزار تبلیغات می‌شود

گوگل قصد دارد بخشی از فضای مرورگر کروم خود را به نمایش تبلیغات اختصاص دهد.

پیش از این گوگل اعلام کرده بود که برای کسب درآمد و جبران مخارج، تبلیغات مختلفی را بر روی سیستم عامل کروم نمایش خواهد داد. اما نمایش تبلیغات بر روی مرورگر کروم قبل از این سابقه نداشته و ممکن است موجب نارضایتی جدی کاربران شود.

گوگل قول داده این تبلیغات در استفاده کاربران از اینترنت اختلال ایجاد نکنند و بخش زیادی از صفحه وب را به خود اختصاص ندهند. قرار است تبلیغات مرورگر کروم در یک جعبه کوچک زرد رنگ در بالای زبانه های مختلفی که توسط کاربران باز شده اند نمایش داده شوند.

گوگل با توجه به اطلاعاتی که از وبگردی کاربران و علائق و سلیقه آنان به دست می اورد آگهی های مورد نظرش را نمایش می دهد و به همین علت نگرانی در مورد نقض حریم شخصی کاربران توسط گوگل از این طریق یک بار دیگر افزایش یافته است.

مرورگر کروم که در سال 2008 عرضه شد رشد دائمی خوبی داشته، اما این نگرانی وجود دارد که نمایش تبلیغات در آن علاقه به استفاده از این مرورگر را کاهش دهد.