اگه پایه ای بیا تو

????khodet chi fekr mikoni

اگه پایه ای بیا تو

????khodet chi fekr mikoni

جوان‏ترین استاد دانشگاه جهان + عکس

جوان‏ترین استاد دانشگاه جهان + عکس


جوان‏ترین استاد دانشگاه جهان + عکس - www.taknaz.ir

ترین ها و رکوردهای جهانی گینس: آمان رهمن جوانترین مدرس کالج جهان یک پسر بچه ۸ ساله هندی میباشد که به دانشجویان بزرگسال”ساخت فیلم انیمیشن با کامپیوتر” را در دانشگاه هنر های محاوره ای شهر دهرادون درس میدهد.وی پسر یک مکانیک موتور میاشد که در دهرادون هند زندگی میکنند.

آهام میگوید:من در روز های بیکاری ام کمتر از ۸ ساعت و روزهای معمولی ۴ ساعت با کامپیوتر کار میکنم چون که من کارهای مدرسه را نیز باید کامل کنم.من میتوانم با نرم افزار های بسیاری مانند:Adobe, Flash, Firework, Dream Weaver, Maya 3D Max کار کنم.من در حال ساخت پروژه هایی درباره سیاه چاله های فضایی،بیگانگان و حفظ منابع آب هستم.

پدر وی یک مکانیک است که با درآمد ماهیانه ۶۰ پوند هزینه های زندگی اش را با سه فرزند جبران میکند.وی با تلاش فراوان توانست یک کامیپوتر دست دوم برای پسر بزرگترش بگیرد و آهام با هر بار حرکت دادن مکان نمای موس توسط برادرش و نگاه کردن به آن به وجه می آمد.
هنگامی که وی سه و نیم ساله بود نخستین برنامه انیمیشنش را با مهارت تمام ساخت که انیمیشنی از حرکت حروف الفبا بود.


پدر آهام میگوید:من یک اتاق کار کوچک داشتم و زمانی که وی به انیمیشن علاقه مند شد ما هرگز جلوی کار وی را نگرفتیم.پس از مدتی بسیاری از مردم استعداد وی را تحسین کردند.B C Khanduri وزیر مختار ما به او یک لپ تاپ هدیه داد و پس از آن آهام توسط رییس جمهورمان تشویق شد.
هم اکنون وی در یک مدرسه مسیحی محلی در طول روز درس میخواند و بعد از ظهر ها در سخنرانی های هنر های محاوره ای دانشگاه شرکت و یکبار در هفته در آنجا آموزش میدهد.

راهول گاندی سیاستمدار هندی نیز هزینه های تحصیل وی را تا سن ۱۸ سالگی پذیرفته است.

سی کار 30 ثانیه ای برای داشتن زندگی بهتر !

سی کار 30 ثانیه ای برای داشتن زندگی بهتر !



 سی کار 30 ثانیه ای برای داشتن زندگی بهتر !

1. تُن صدایتان را تغییر دهید. برای ۳۰ ثانیه سعی کنید نرم تر، آرام تر، و کمی خوشایندتر صحبت کنید. با نتایج شگفت انگیزی روبه رو خواهید شد. آیا می دانستید وقتی با صدای نرم تر و آرام تر به بچه ها دستور بدهید، نسبت به اینکه سرشان داد بزنید، تأثیر بیشتری خواهد داشت؟ اگر در کار خسته شده اید، حتی فقط برای ۳۰ ثانیه سعی کنید لحن صدایتان را آرام تر کنید، شاید زودتر به نتیجه رسیدید!

۲.
ایده های قدیمیتان را به یاد آورده و دوباره آنها را از سر گیرید. برای ۳۰ ثانیه، ایده قدیمیتان را دوباره امتحان کنید. آیا این ایده ی یک اختراع، یک پروژه کاری، یا کاری بوده که به نظرتان خسته کننده می آمده؟ یکی از آن کارها را انتخاب کرده و یک بار دیگر امتحانش کنید. تصور کنید اگر همه ی آدم ها اینقدر جرات داشتند که از نبوغ خدادادی در جهت استعدادهایشان بهره گیرند چه می شد؟ می دانید چه چیزهای جدیدی در دنیا ابداع می شد؟

۳.
برای ۳۰ ثانیه به یک نفر یک فرصت دوباره بدهید. یک بار دیگر به حرف هایش گوش دهید یا یک بار دیگر به او فرصت دهید شاید که تغییر کرده باشد.

۴.
به فرزندانتان بگویید "دوستتون دارم" و "به شما افتخار می کنم." به چشم هایشان نگاه کنید، و به آن ها نشان دهید که چقدر برایشان ارزش قائلید. تصور کنید اگر همه ی والدین ۳۰ ثانیه در روز هم که شده به فرزندانشان اطمینان خاطر می دادند، شاهد چه تغییرات شگرفی بودیم.

۵.
دفعه ی بعدی که منتظر خشنودی آنی یا چیزی بودید که نمی توانید در همان لحظه داشته باشید، برای آنچه که در حال حاضر دارید، ۳۰ ثانیه از خدا تشکر و قدردانی کنید. این کار باعث تغییر رفتارتان خواهد شد.

۶.
۳۰ ثانیه محکم تر و صاف تر بایستید و سرتان را بالاتر بگیرید. در چشم های دیگران نگاه کنید و با اطمینان بیشتر راه بروید. ببینید چه احساس خوبی دارد.

۷.
کاری را که قبلاً از انجام آن دست کشیده اید و نیمه رها کرده اید را انتخاب کنید که امروز انجامش دهید. ۳۰ ثانیه بیشتر طول نمی کشد که برای انجام کاری تصمیم بگیرید. قولتان را پیش خودتان نگه دارید و مطمئن باشید که حتماً انجامش خواهید داد.

۸.
به هم ریختگی هایی که کس دیگری ایجاد کرده را تمیز و مرتب کنید.

۹.
از کسی تعریف و تمجید کنید.

10.
برای چیزی یا کسی که باورش دارید، بایستید. یک جمله ی حمایت کننده، حوزه ی نفوذ شما را گسترده تر خواهد کرد.

۱۱.
کسی را در کارش تشویق کنید و به او اطمینان خاطر بدهید. به او بگویید که "تو می توانی!" او را باور داشته باشید و این باور را نشان دهید.

۱۲.
کسی را که دوست دارید بیشتر با او آشنا شوید را به خانه تان دعوت کنید. می توانید شام را کنار هم صرف کنید. از این دعوت برای یک دوستی تازه استفاده کنید.

۱۳.
به مدت ۳۰ ثانیه در جمع همسرتان را ناز و نوازش کنید. دستتان را پشتش بکشید، انگشتانتان را در موهایش فرو ببرید، نرم و آرام بغلش کنید، دستش را به نرمی فشار دهید، یا حتی یک بوسه تند و چابک. خیلی خوب است اگر بچه هایتان بفهمند که پدر و مادرشان همدیگر را دوست دارند و برای ابراز علاقه به هم راحت هستند. مطمئناً اگر همه ی زوج ها فقط ۳۰ ثانیه در روز برای چنین کاری وقت می گذاشتند، این قدر زندگی های زناشویی درهم و برهم نبود.

۱۴.
یک کلمه ی جدید (کلمه ای از زبانی خارجی که به خوبی به آن تسلط ندارید) یا یک چیز تازه در مورد یک فرهنگ دیگر یاد بگیرید.

۱۵.
چکی به مبلغ %۱۰ از حقوق ماهانه تان بنویسید و به مؤسسات خیریه هدیه کنید.

۱۶.
هر روز ۳۰ ثانیه برای غالب آمدن بر ترس ها و شجاعانه روبه رو شدن با همه ی موقعیت های زندگی تان دعا کنید. رفتاری مثبت و هدفی مثبت در ذهن داشته باشید. برای کارهای آن روزتان طبق اولویت ها برنامه ریزی کنید. بعد از ۳۰ ثانیه برای تغییر آماده خواهید بود.

۱۷.
از کسی بپرسید، "حالت چطور است" و واقعاً به جوابی که به شما می دهد خوب گوش کنید.

۱۸.
مبلغی (در حد توانایی) در یک پاکت گذاشته و با عنوان "ناشناس" برای کسی بگذارید که می دانید به آن احتیاج دارد. نیکوکاری بدون اینکه شناخته شوید احساسی فوق العاده در شما ایجاد خواهد کرد. امتحان کنید!

۱۹.
یک اقدام سریع برای محیط زیست بکنید. به پرنده ها غذا بدهید، زباله ها و آشغال ها را جمع و جور کنید و…

۲۰.
یک صبحانه ی عالی برای خود انتخاب کنید (انرژی روزانه ی خود را با یک تصمیم ۳۰ ثانیه ای شروع کنید). کمتر مواد قندی بخورید و بیشتر پروتئین و میوه بخورید و صبحانه ای سالم و مقوی برای خود انتخاب کنید.

۲۱.
اگر خیلی وقت است که درون خانه یا شرکت هستید، بیرون بروید و اجازه بدهید که نور آفتاب روی صورتتان بنشیند. این کار حالتان را خیلی سریع بهبود خواهد داد.

۲۲.
وقتی کسی از شما تقاضای کمک خواست (کمک مالی)، پاسخ مثبت بدهید.

۲۳.
در هر موقعیتی از ورزش کردن غافل نشوید حتی یک نرمش سرو گردن 30 ثانیه ای ...

۲۴.
یک دانه بکارید (یا اگر وارد هستید، یک نهال بکارید). تصور کنید اگر میلیون ها آدم روی زمین این کار را بکنند دنیا شاهد چه فضای سبز پایان ناپذیری خواهد بود.

۲۵.
چراغ اتاق هایی که خالی است را خاموش کنید (لامپ اضافی خاموش). هر ۳۰ ثانیه هم ارزش دارد.

۲۶.
در سطل زباله ی خانه چند کیسه ی زباله بگذارید تا انواع مختلف زباله ها را جداگانه دور بریزید. شما بازیافت زباله را از همین امروز شروع کرده اید.

۲۷.
یک عادت بدتان را در ۳۰ ثانیه ترک کنید؛ و ۳۰ ثانیه به ۳۰ ثانیه آن را تکرار کنید.

۲۸.
۳۰ ثانیه بخندید. استرستان فروکش خواهد کرد.

۲۹.
آب را به مقدار کافی بنوشید.

۳۰.
۳۰ ثانیه از هر آنچه که دارید احساس رضایت کنید؛ و همیشه قدردان نعمت های خداوند باشید.
 
 
منبع : پرشین استار

باورتون نمیشه ولی حدس بزنید !! + عکس

باورتون نمیشه ولی حدس بزنید !! + عکس


باورتون نمیشه ولی حدس بزنید !! + عکس - www.taknaz.ir title=
 
اگر تونستی حدس بزنی این چیه؟

.

.

.

.
.
.

یه راهنمایی: این عکس در سال 1956 گرفته شده.

حالا می تونی حدس بزنی؟

نه؟

یه کمی فکر کن بابا

.

.

.

بگم؟

.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.


این یک هارد کامپیوتر با فضای ذخیره 5 مگابایت هست !!!!

خنده دارترین عکس های علی صادقی

خنده دارترین عکس های علی صادقی



خنده دارترین عکس های علی صادقی

ادامه مطلب ...

بالها؛ نخستین فیلمی که اسکار بهترین فیلم را ربود

بالها؛ نخستین فیلمی که اسکار بهترین فیلم را ربود




با مطرح شدن فیلم صامت "آرتیست" و ربودن بسیاری از معتبرترین جوایز سینمایی جهان، بد نیست از اولین فیلم صامتی که برنده جایزه اسکار شد نیز یادی کنیم.

همانطور که مورخان سینمایی می گویند فیلم حماسی "بالها" محصول سال ۱۹۲۷ نه تنها اولین فیلمی بود که در تاریخ جوایز اسکار جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرد، بلکه نخستین فیلم صامتی بود که به این مقام دست یافت.

زمانی که بالها در گشایش مراسم اسکار در سال ۱۹۲۹ در هتل "روزولت" درهالیوود، برنده جایزه شد، فیلم های ناطق در عالم سینما ظهور پیدا کرده و به عصر طلایی فیلم های صامت خاتمه داده بودند.

بالها، داستان دو مرد جوان، با بازیگری چارلز بادی و ریچارد آلن، را به تصویر می کشد که در جنگ جهانی اول خلبان هواپیماهای جنگی می شوند.

این فیلم به چند دلیل به یاد ماندنی شده است: نبردهای هوایی بی نقص، صحنه ای عاشقانه و نیمه برهنه با بازیگری کلارا بو، میگساری در میخانه ای در پاریس و صحنه بوسیدن یک مرد با مردی دیگر؛ همچنین صحنه ای کوتاه با بازی گری کوپر جوان، پیش از آنکه به ستاره ای در هالیوود تبدیل شود.

رندی هابرکمپ، رییس برنامه های آموزشی آکادمی علوم و هنرهای سینمایی می گوید: "بالها همان جنگ ستارگان، تایتانیک و آواتار زمان خودش است."

بالها، داستان دو مرد جوان را به تصویر می کشد که در جنگ جهانی اول خلبان هواپیماهای جنگی می شوند

او در ادامه می گوید: "فیلمی پرفروش مملو از صحنه های اکشن با استفاده از پیشرفته ترین فن آوری های روز که در پایان عصر فیلم های صامت ساخته شد و در شهرهای بزرگ با استفاده از جلوه های صوتی اکران شد که به طور زنده و همزمان با پخش فیلم از پشت صحنه اجرا می شد."

تماشاگران سینمایی در آمریکا هفته گذشته (چهارشنبه ۱۸ ژانویه) این فرصت را پیدا کردند تا یک بار دیگر بالها را همراه با نوازندگی ارگ کلارک ویلسون، از موسیقی دان های مشهور و پر سابقه در زمینه موسیقی متن فیلم، بر روی پرده سینما ببینند.

این رویداد بخشی از برنامه هایی بود که به مناسبت صدمین سال پایه گذاری شرکت فیلم سازی "پارامونت پیکچرز" به اجرا گذاشته شد.

کلارک ویلسون از زادگاهش در اوهایو، آمریکا در گفتگویی تلفنی با سرویس جهانی بی بی سی گفت: "تا آنجایی که من می دانم این اولین بار بعد از ۸۰ یا ۹۰ سال است که هالیوود از همنوازی ارگ همراه با نمایش فیلمی صامت استقبال کرده است."

آقای ویلسون که از دهه ۸۰ میلادی با فیلم های صامت همنوازی می کرده است، با استفاده از موسیقی اصلی متن فیلم بالها نمایش آن را همراهی کرد. وی همچنین آهنگهای محبوب دوره جنگ جهانی اول را در لابه لای برنامه گنجاند.

ویلسون اضافه می کند که اصولا نوازندگان فیلم های صامت همه قطعات را نت به نت اجرا نمی کردند زیرا این کار عملی نیست. به نظر او به همین دلیل است که اجرای نوازندگان، هر بار که فیلم نمایش پیدا می کند، منحصر به فرد است.

اما آقای ویلسون اذعان می کند که همراهی با فیلم بالها که دو ساعت و بیست دقیقه به طول می کشد کار نفس گیری است.

کلارک ویلسون همراه با صدها فیلم صامت همراهی کرده است

کلارک ویلسون معتقد است که موسیقی خوب نباید فیلم را تحت الشعاع قرار دهد. او در این باره می گوید: "در سینمای صامت موسیقی می تواند یک فیلم بد را بهتر کند با برعکس از کیفیت یک فیلم خوب بکاهد. اگر ما (موزیسین ها) کارمان را خوب انجام دهیم کسی متوجه حضور ما نمی شود."

او در ادامه گفت: "مردم به من می گویند ما آمده بودیم که نوازنده ارگ را ببینیم اما بعد یادشان رفت که من آنجا هستم. این بهترین تعریفی است که از من کرده اند."

اما چه چیزی باعث شد بالها اولین برنده اسکار از شود؟ این فیلم به کارگردانی ویلیام ولمن دومین جایزه اسکار را برای جلوه های ویژه گرفت.

هابرکمپ می گوید: "در این فیلم از صدا، رنگ و موسیقی به شیوه ای استفاده شده است که برای آن زمان انقلابی بود. مهمتر از آن که هنوز در آن دوران از پرده سبز استفاده نمی شد و تکنولوژی انیمشین کامپیوتری (سی جی آی) ابداع نشده بود و خلبانان باید با هواپیماهای واقعی صحنه های شگفت انگیزی را اجرا می کردند."

"بازیگران نیز در صحنه حضور داشتند و برای آنکه دوربین بتواند از صورتشان به طور مستقیم هنگام پرواز فیلمبرداری کند، خلبان باید سرش را پایین می آورد."

"فیلم کمتر از یک دهه بعد از پایان جنگ جهانی اول ساخته شد و مورد حمایت ارتش آمریکا قرار گرفت. بودجه فیلم دو میلیون دلار بود در صورتی که در آن زمان بودجه یک فیلم به طور متوسط دویست هزار دلار بود."

به گفته هابرکمپ حتی یک میلیون دلار هم هزینه گزافی به شمار می آمد.

وی در ادامه می گوید: "در طول تماشای بالها احساسات بیننده بارها و بارها جریحه دار می شود. صحنه های نبرد بی نظیرند اما صحنه های مرگ بیشتر از آنچه مردم توقع دارند احساساتی است و اشک همه را در می آورد."

فیلم بالها از روز ۱۸ ژانویه در سالن ساموئل گلدوین تیه‌تر در بورلی هیلز به روی پرده رفته است.

پیام شاهین نجفی به گلشیفته فراهانی

به گلی که شیفته کرد ما را...
تو نه دیگر آن دختر "میم مثل مادری" و نه زنی در "سنتوری".حالا حتی بازیگری جوان و مستعد و دلکنده از سینمای بیمار ایران و در سودای هالیوود هم نیستی .دیگر همه چیز تمام شد.دیگر مهم نیست که بگویند فقط برای حجاب و کار و پول و هرچه و چه و چه به بیرون زده باشی.از امروز تو یک خط شکنی.چه بخواهی چه نخواهی.نمی توانم فرض کنم که نادانسته سنگی را در آبی ها ی خالی و خیالی اذهان فسیلی انداخته باشی.یا شاید نمی دانستی و می دیدی و چه بهتر.دیگر هیچ چیز مهم نیست.تو بر روی "نباید "ها و"باید"هایی که قرن ها بر ما تحمیل شده است خط کشیدی. خوش آمدی قربانی.چرا شادی ام را پنهان کنم، وقتی روزهایی را می بینم که پرچم دار و خط شکن های سرزمین ام زنانی چون تواند ،که رگ های متورم غیرت و حجب و حیا و شرم را از درد و حسرت و ترس می ترکانند و با نگاهی کودکانه ،لخت ...برهنه در برابر چشمان از حدقه درآمده ی تاریخی کثیف می ایستند و نعره می شکند که هی ...های مرا ببین . من همانم که تو مرا به زنجیر کشیدی. در مقام خواهر و مادر و زن و با چماق عفت و عصمت و هر مفهوم بدبو و بدوی دیگر.من اینم . برهنه مرا ببین و در خلوت خویش به تدلیست ببغض، که در هزارتوی مفاهیمی فسیلی، به لجن کشیده شده ای و نمی دانی.آی خط شکن . من در برابرت سر تعظیم فرود می آورم و شرمنده ام و از هم اکنون ، تمام وجودم اشک و ترس است از دشنام هایی که نثارت می شود. آی دختر وحشی و معصوم-نگاهِ شرقیِ غمگین. تو را به برهنگی آسمانی ات سوگند که آنچه کردی ،کرد دیگرانی را که تو را محصور و مهجور می خواستند.
تنها بدان که تنها نیستی .
شاهین نجفی
18 ژانویه 2012

inam ahange yas va dj aligator!!!!!!!!!

inam ahange yas va dj aligator!!!!!!!!!





download dar edameeeeeeeeeeeeee

ادامه مطلب ...

inam music video yas va dj aligator!!!!!!!!!

inam music video yas va dj aligator!!!!!!!!!





download dar edameeeeeeeeeeeeee

ادامه مطلب ...

clip khande dare max amini

kheili ba hale har ki payast negah kone




download dar edameeeeeeeeeeeeeeee

ادامه مطلب ...

وقتی آدم بیکار باشه !

وقتی آدم بیکار باشه !

در تصاویر زیر موتور ساخته شده از قسمتهای مختلف خرچنگ به نمایش در اومده . تمام قسمتهای که در این موتور به کار رفته از اجزای خرچنگ استفاده شده است



به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


ادامه مطلب ...

شاهکار هنرمندانه بر روی برگ

شاهکار هنرمندانه بر روی برگ


 هنرمندی به نام لورنزو دوران (Lorenzo Duran) با استفاده از برگ درختان ایده های خود را در معرض نمایش گذاشته است. آثار او بر پایه یک هنر سنتی در شرق آسیا است که همین کار را بر روی کاغذ انجام میدهند.


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


ادامه مطلب ...

پرموترین دختر جهان را ببینید

پرموترین دختر جهان را ببینید


دختر 11 ساله تایلندی سوپاترا ساسوفان امروز رسما بعنوان پر موترین دختر دنیا نامش در کتاب رکورد داران به ثبت رسید.


یک کودک تایلندی که به دلیل وجود موهای زاید فراوان بر روی صورت و بدنش به کودک «گرگ نما» یا «کودک میمونی» شهرت یافته است، در میان هم کلاسی‌هایش بسیار محبوب است.

«سوپاترا ساسوفان» 11 ساله یک دختر تایلندی است، به نوعی سندرم به نام «آمبراس» مبتلا است. این سندروم باعث رویش موهای زائد بر روی صورت، گوش‌ها، دست‌ها، پاها و پشتش شده است. به همین دلیل، مردم کشورش به او لقب کودک «گرگ نما» یا کودک «میمونی» داده‌اند.

این دختر بچه 11 ساله که شهرت و محبوبیت بسیار زیادی میان همکلاسی‌های خود دارد، در این باره خاطر نشان کرد: من از این که نامی در کتاب رکوردهای گینس دارم، بسیار خوشحالم!

بر اساس گزارش رسانه‌های رسمی تایلند، این دختر یکی از 50 نفری است که از این مشکل رنج می‌برد، این کودک در بخشی از صحبت‌هایش گفته بود که تعداد اندکی از مردم وی را مورد تمسخر قرار داده و لقب صورت «میمونی» را به او داده‌اند.

این کودک همراه با خانواده‌ خود در یک خانه تک‌اتاق خوابه در منطقه «پراناکوم» در حومه پایتخت زندگی می‌کند و یکی از سرگرمی‌های مورد علاقه‌اش تماشای تلویزیون است.

پدر این دختر 11 ساله که خود یک جواهرساز است، در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ دیلی میل خاطر نشان کرد: پس از تولد دخترم او با این مشکل مواجه بود. او تا سن دو سالگی دو بار تحت عمل قرار گرفته بود تا بتواند درست تنفس کند. البته دخترم دارای مشکلات دیگری همچون کاهش رشد دندان‌هایش، تاری و کاهش دید هم است.

وی افزود: متاسفانه با این که پزشکان با لیزر حجم وسیعی از موها را برداشته‌اند، اما با رشد سن موها هم ضخیم‌تر می‌شود.

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

***ای هم نفس***

زیباترین لحظاتم را

      به پای ساده ترین دقایق زندگیت

                                    خواهم ریخت

تا باز هم بدانی

          که من عاشق ترین عاشقانت هستم.

ای تمام هستی من


بدان که آفتاب پر مهرت

                        در آسمان قلبم

                               هرگز غروب نخواهد کرد؛

    
چرا که دیوانه وار دوستت دارم

ارزوی من اینست****

آرزوی من اینست
که دو روز طولانی
درکنار تو باشم فارغ از پشیمانی
آرزوی من اینست
یا شوی فراموشم
یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم

آرزوی من اینست
که تو مثل یک سایه
سر پناه من باشی
لحظه پر گریه

آرزوی من اینست
نرم و عاشق و ساده
همسفر شوی با من در سکوت یک جاده
آرزوی من اینست
هستی تو من باشم
لحظه های هوشیاری و مستی تو من باشم

آرزوی من اینست
تو غزال من باشی
تک ستاره روشن در خیال من باشی
آرزوی من اینست
در شبی پر از رویا
پیش ماه و تو باشم
لحظه ای لب دریا

آرزوی من اینست
از سفر نگویی تو
تو هم آرزویی کن
اوج آرزویی تو
آرزوی من اینست
مثل لیلی و مجنون
پیروی کنیم از عشق
این جنون بی قانون
آرزوی من اینست
زیر سقف این دنیا
من برای تو باشم

تو برای من تنها

هم اینک....

اگر خیال داری دوستم بداری ...

هم اینک دوستم بدار...

اکنون که زنده ام...

صبر نکن تا بمیرم...

بدان که آنوقت هرگز صدایت به گوشم نخواهد رسید...

و مجبور میشوی حرفهای ناگفته قلب ساده ات را در فراسوی

یک مشت خاکستر سرد پنهان کنی ...


غمناک ترین وگریه دار ترین داستان عشقی.....

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد…

در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.
در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.
دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.
دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد.
زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست… و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.

ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.
زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟
پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.
چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.
مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من نگهدارید؟
پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.

مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟
مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه پیدایش کردم.
پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟
پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟
کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود::

معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که

بی اعتنا به نتیجه، دوستت دارد.

یعنی زیاده؟؟؟؟؟


جا برای من ِگنجشک زیاد است ولی

به   درختان  خیابان   تو   عادت  دارم

 


کاش نمیدانستم...

http://s1.picofile.com/file/6335135810/love_kiss_tanhae_%D8%AA%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%B9%DA%A9%D8%B3_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7_ba2inam_2_.jpg 

قد کشیده ام!...انقدر که فرق سرم می خورد به سقف باید و نبایدهای این روزگار....

بزرگ شده ام! ... انقدر که درک این روزهای تکراری، مثل سرکشیدن چائی سرد،دیگر دلچسب نیست

می فهمم! ........ انقدر که  گاه .....از سایه ام نیز خطر می کنم.......

کاش نمی دانستم این همه را...........

کاش نمی دانستم!....تا قلم فهم ، این چنین  فکر ثانیه هایم را خط خطی نمی کرد....

کاش نمی فهمیدم!.... تا فکر و خیال های پژمرده ، این چنین آرامشم را به تاراج نمی برد...

کاش نمی ترسیدم!......تا ضربان های ملتهب ، این گونه لرزه بر اندامم نمی انداخت....

چه سخت است بزرگ شدن......و چه مکافات بزرگی ست بزرگ دیدن...و بزرگ فهمیدن

وسهم من  از این همه...........

تنها کوهی از خستگی های سترگ است که روی شانه های جوانی ام سنگینی می کند

و اکنون این چشمان خسته.......

چه با غبطه می نگرد......تمام دنیای خردسالی را که بی محابا خطر می کند

چه نا شکیب می دود پی توپ لحظه هایش در عرض بزرگراه زمان.......

بی هیچ دلهره ای.....بی هیچ ذره ای هراس!

چه آسود می برد انگشت کنجکاوی اش را، در دل کندوی حادثه.......

بی هیچ ترسی  از نیش های زهرآگین!

چه خوش خیال دست می کشد بر لبه تیز چاقوی فریب .....

بی هیچ واهمه ای از خون سرخ دستان کوچکش...

و از این همه......تنها پی همان قهقهه های کودکانه است و آن لذت وهیجان زود گذر 

نه طعم دلتنگی می فهمد....نه راز تنهایی می داند....و نه حتی آه و اندوه و غم می شناسد

کاش تنها می دانست .....که نباید بزرگ شود!


عذاب....

ﻋﺬﺍﺏ ﻳﻌﻨﻰ :

ﺍﻭﻧﻰ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻯ ﺑﺸﻴﻨﻪ


ﺑﻐﻠﺖ،ﺍﺯ ﺍﻭﻧﻰ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻬﺖ


ﺑﮕﻪ!!!...